قسمتی از وصیتنامه سردار رشید اسلام شهید مرتضی جاویدی
(( نمیدانم من چکار کرده ام که شهید نمیشومشایدقلبم سیاه است. خدارحمت کند حاج مجیده ستوده را ،وقتی باهمصحبت میکردیممی گفتیم اگر جنگ تمام شود ما زنده باشیم چکار کنیم ؟ واقعاْ نمی شود زندگی کرد و به صورت خانواده هایشهدا نگاه کرد...واین جاست که ماوجاماندگان از قافله نورباید بگوییمخوشابه حال آنان که با شهادت رفتنند.))
خاطره ای از سردار شهید مرتضی جاویدی :
عملیات والفجر دو واقعه در کردستان کوههای سر به فلک کشیده پیرانشهر ـ جلویان و همچنینکوههایقمطرهو تمرچین و کدو و بردهزرد و از همه مهمترتنگهی پرخاطرهی بردهزرد . پیرامون شهید بزرگوار "مرتضی جاویدی" فرمانده گردان فجر تیپ المهدی خاطرهای بیان میدارم.
چهار روز از عملیات را پشت سر گذاشته بودیم و پادگان عظیم حاج عمران و همچنین گمرک و کوههای فوقالاشاره توسط رزمندگان دلیر اسلام به تصرف درآمده بود و در این راستا گردان فجر به فرمانده شهید یاد شده مستقر در تنگهی بردهزرد _که راه عبور و مرور دشمن بعثی به پادگان مزبور بود_ از سه طرف در محاصرهی شدید نیروهای بعثی بود و تنها یک راه عقبنشینی وجود داشت که این گردان به مدت چهار روز با دهها شهید و زخمی و اسیر با دشمن زبون در جنگ بود و هراسی به
خود راه نمیداد. ساعتی از روز پنجم گذشته صدای بیسیم فرماندهان منطقه عملیاتی از جمله شهید صیاد شیرازی، سرلشکر محسن رضائی و همچنین سردار اسدی فرمانده تیپ المهدی و شهید حاج محمود ستوده معاون تیپ و سردار حاج عبدا... محسننیا و جمع دیگر از فرماندهان عملیاتی مبنی بر این که: برادر جاویدی، گردان شما در محاصرهی شدید دشمن میباشد. عقبنشینی کنید. این شهید بزرگوار پاسخ به آنان داد که: فرماندهی من امامخمینی است و به دستور ایشان عمل میکنم و نمیگذارم اُحُد بار دیگر در اسلام تکرار شود. خداوند رحمت کند شهید صیاد شیرازی که اظهار نمودند: این چه کسی است که این چنین پاسخ میدهد؟ شهید اسدی فرمانده تیپ در پاسخ صیاد شیرازی گفت: این فردی است به نام مرتضی جاویدی فرمانده گردان فجر تیپ میباشد. شهید صیاد دست به آسمان برده و برای این جوان دلیر و رشید اسلام دعا نمود که خداوند نگه دارد چنین افرادی برای اسلام و مسلمین که چنین شجاعانه و با درایت دفاع مقدس را ادامه میدهند. بعد از پیروزی این عملیات اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت امام به تهران رفتند و بنده لیاقت و شایستگی این دیدار را نداشتم. جناب سرلشکر رضایی موضوع را با حضرت امام در میان میگذارد. حضرت امام بر پیشانی این شهید بوسه میزند. موقع برگشت برادران تیپ به پادگان جلهبان که مستقر بودیم، سردار محسننیا و همچنین شهید حاج محمود ستوده و دیگر برادران به اینجانب گفتند که واقعهی عجیبی در بیت حضرت امام رخ داده. بنده زیاد اصرار میکردم که چه شد به من بگویید. خدا رحمت کند سردار حاج محمود ستوده معاون تیپ فرمودند از مرتضی سؤال کن. این سردار بزرگ اسلام فردی بسیار فروتن و نجیب بود که نمیخواست مطلب را به بنده بگوید. خداوند حفظ بدارد سردار محسننیا فرمودند برادر خضری حضرت آقا پیشانی مرتضی را بوسه زد. در حین بحث و گفتوگو بودیم تا این که خبر را کسب کردم پریدم و جای بوسهی حضرت امام بر پیشانی این شهید والامقام را بوسه زدم و افتخار میکنم. برادران عکاس در آنجا حاضر بودند که یک عکس یادگاری گرفتند، بگذار در تاریخ بماند. ایشان ره صد ساله را یک شبه در کربلای 5 پیمودند و بنده هنوز اندر خم یک کوچهام.
ba salam
webton besyar alist az website maham didan konid moamnon
misham dar website ma akharin akhbare iran va jahan v foroshgah interneti ke mitonid kalaye morede niaz khodetono bekharid
darsorate tamayol mitonid site mara ba esme foroshgah interneti link konid ba tashakor
http://www.biakharid.com